سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تازه بلیط قم را لغو کرده بودم و سواری های سمیرم هم مثل همیشه ما را معطل خود کرده بودند سرمان را به خواندن پیام های قدیم گوشی گرم کردیم و دل پر غوغای ما در پی آرامشی پس از طوفان،تابستان تازه شروع شده درس ها تعطیل و ما مانده ایم و سردر گمی نبود جا و نبود برنامه و استاد وهزاران مشکل کوچک و بزرگ دیگر که گوشه دلمان سر و صدا می کند....بعضی بچه ها ثبت نام کرده اند برای حفظ یکساله قرآن و تا چند روز دیگر باید کار خود را شروع کنند .... سرمان هوایی قرآن شده بود و آرزوی دیرینه حفظ قرآن دلمان را به لرزه می انداخت ....  چه کنیم که وقت ثبت نام ماه ها گذشته بود و هم سن ما بزرگ تر از آن بود که پذیرش شویم...گوشه دلمان عقده این مانده بود....در گوشه  پیام های قدیمی چشم به این پیام رسید ... حفظ قرآن یکساله مراغه 09127477297 انوری.. اسم مراغه تازگی خاصی داشت نمی دانستم کجای ایران است دل را به دریا زدیم و تماس حاصل شد...سلام آقای انوری... بله.. شرایط طرح یک ساله چگونه است امکان ثبت نام الان هست؟ ... یک هفته ای وقت تمدید شده است همین الان می توانی ثبت نام کنی شرایط در سایت زده شده است از طریق سایت نشد با همین شماره تماس بگیر ثبت نامت می کنم...)این چند دقیقه مکالمه ای بود که مسیر زندگی ما را به کلی تغییر داد و آب سردی بود بر آتش درونی ما تحقیقات انجام شد ..مشورت هایی شد و ما مسافر شهرستان مراغه از توابع استان آذربایجان شرقی به مرکزیت تبریز شدیم...حال و هوای راه رسیدن به مراغه و شروع به یک کار جدید نبض ما را تند کرده بود ... به غیر از چند نفر محدود همه از حال هوای من و این سفر بی خبر بودند...تمام هدف قرآن و عشقم تنهایی این سفر بود ، قدم به جایی گذاشتم که حتی یک نفر را هم نه دیده بودم و نه می شناختم چقدر این تنهایی برای من لذت بخش بود...ماه ها از این اتفاقات می گذرد و چرخ روزگار چه چرخ ها خورده است و چه خاطرات که رقم نخورده است ... روزهای پایای طرح یکساله است ... یک سال گذشت این که چه بود و چه گذشت و چگونه گذشت در مجال های بعدی نگاشته خواهد شد ولی الان جمعه است اینجا روستای چکان شهرستان مراغه استان آذربایجان شرقی حال که می نویسم تقریبا حفظ ها رو به پایان است و ما تا چند مدت دیگر توفیق باشد حافظ کل قرآن می شویم و خواه ناخواه تا حدود یک ماه دیگر باید دست از تمام خطرات اینجا بشوییم و هرکس به سمت آینده ی خود قدم بردارد ...روزی که آمدم نه کسی را می شناختم و نه چیزی داشتم ولی بعد از یک سال می رویم و یک گنجینه داریم که توفیق باشد همیشه با ما خواهد بود و دلی داریم که قطعا تنگ خواهد شد برای رفقای دوست داشتنی اینجا.... و مدام درگوشم این سخنان استاد آیه الله نجفی (حفظه الله)زمزمه می شود که:یکی از ارزشهای انسانی که انسان بوسیله آن انسان می شود تن به زحمت انسانی دادن استاولویت اول این است که زحمت بکشیم از خواب غفل بیدار شویممادامی که انسان غافل از استعداد های انسانی خویش است،غافل از راه بارآور نمودن این استعداد هاست نمی تواند این راه مستقیم انسانیت را طی کند و در آن قدمی بردارد...انبیا ما را ترسانده اند بلکه از خواب غفلت بیدار شویم...هم خواستن حقیقی کار آسانی نیست و هم دریافت حقیقی کار آسانی نیست زحمت می خواهد ولی می ارزد....


تاریخ : چهارشنبه 93/4/11 | 9:27 صبح | نویسنده : وحید آقایی | نظرات ()
  • پرشین بلاگ | ایران بلاگ